نشریه فارنافرز و روزنامه نیویورکتایمز به بررسی بازگشت ترامپ بر سیاست داخلی آمریکا و سیاست بینالمللی پرداختهاند. فارنافرز با بررسی اثرات ترامپ بر نظم بینالمللی لیبرال معتقد است که چندجانبهگرایی و نهادها و سازمانهای بینالمللی لطمات شدیدی از این بازگشت خواهند دید. همزمان نیویورکتایمز نیز مینویسد: سه انتخابات سالهای ۲۰۱۶، ۲۰۲۰ و ۲۰۲۴ که ترامپ در آن حضور داشت دوران جدیدی از سیاست را رقم زده است؛ دورهای که با نام تجاری پوپولیسم محافظهکار دونالد ترامپ تعریف میشود.
دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب ایالات متحده، بیاعتنایی خود را نسبت به تعهدات بینالمللی ایالات متحده کاملا آشکار کرده است. در طول دوره اول ریاستجمهوری، وی نهادهای چندجانبه را محکوم میکرد و منتقد آنچه بود که از آن بهعنوان نخبگان غیرپاسخگو و «جهانگرا» یاد میکرد. ترامپ از توافقنامههای کلیدی مانند توافقنامه آبوهوایی پاریس خارج شد و از سازمانهایی که ستون فقرات نظم بینالمللی لیبرال را تشکیل میدهند، جدا شد. او در برابر محدودیتهای تحمیلشده توسط چندجانبهگرایی مقاومت کرد و در عوض ترجیح داد «آمریکا را در اولویت قرار دهد». فارن افرز ۲۵ دسامبر در مطلبی به قلم آلیسون کارنگی و ریچارد کلارک نوشت: ترامپ یکی از بیشمار پوپولیستهای افراطی است که بر سیاستهای درونگرایانه تاکید میکنند و همکاری جهانی را به چالش میکشند. به عنوان مثال، مارین لوپن، سیاستمدار فرانسوی، اعلام کرده است که «حامی محلی، علیه جهانی» است. ویکتور اوربان، رهبر مجارستان، حامیان خود را با فریاد «اول مجارستان» جمع کرد. بااینحال، موقعیت ترامپ به عنوان رئیسجمهور ایالات متحده - بزرگترین حامی مالی و پشتیبان اصلی سازمانهای بینالمللی متعدد - تضاد او را بهطور منحصربهفردی تبدیل به پیامد میکند. بسیاری از ناظران پیشبینی میکنند که ترامپ با تلاش برای تغییر نظم جهانی در دوره دوم ریاستجمهوری خود، شجاعتر و سازماندهیتر عمل خواهد کرد. او آشکارا تهدید کرده است که تعهدات واشنگتن در قبال نهادهایی مانند سازمان تجارت جهانی (WTO)، ناتو و حتی سازمان ملل متحد را یا پایان میدهد یا تضعیف میکند یا به طور اساسی وارد مذاکره میشود. حمله به این نهادها برای هدف او در کنار گذاشتن چندجانبهگرایی به نفع نهادی که در آن دولتها عمدتا بهتنهایی عمل میکنند، محوری است. اگر این چشمانداز تحقق یابد، اثرات موجی آن میتواند یک سیستم بینالمللی ازقبلشکننده را بیثبات کند.
بشریت با مجموعهای از چالشهای فراملی مواجه است که هیچ کشوری به تنهایی قادر به حل آنها نیست. تغییرات اقلیمی، بیماریهای همهگیر، نابرابری اقتصادی، هوش مصنوعی و سایر خطرات وجودی پاسخهای بینالمللی را میطلبد. در واقع، خروج پیشنهادی ترامپ از سازمانهای جهانی نمیتوانست در زمانی بدتر از این رخ دهد.
دستور کار ضدگلوبالیستی
ترامپ میتواند سازمانهای بینالمللی را از طرق مختلف تضعیف کند. مستقیما، او میتواند ایالات متحده را از نهادها یا توافقات کلیدی خارج کند. به عنوان مثال، ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری خود از معاهده آبوهوایی پاریس، یونسکو و شورای حقوق بشر سازمان ملل خارج شد، زیرا آنها را به عنوان سدی در برابر برنامه «اول آمریکا»ی خود میدید. او میتواند در دولت دوم خود از سازمانهای بیشتری خارج شود. او بهویژه از سازمان بهداشت جهانی (WHO) و سازمان تجارت جهانی انتقاد کرده است. همچنین ترامپ میتواند با نادیده گرفتن قوانین سازمانهای بینالمللی، امتناع از شرکت در جلسات مهم یا مانعتراشی در موارد کلیدی دستور کار، از سازمانهای بینالمللی جدا شود. نهادها به اعتماد متقابل وابسته هستند و اگر ایالات متحده قوانین را زیر پا بگذارد، دیگران نیز ممکن است از آن پیروی کنند و پایههای همکاری جهانی را از بین ببرند.
ایالات متحده بزرگترین تامینکننده مالی سازمانهای متعدد است و بدون پول واشنگتن، بسیاری برای بقای خود به مشکل خواهند خورد. زمانی که دولت ترامپ بودجه سازمان جهانی بهداشت را در طول همهگیری کووید-۱۹ کاهش داد، پاسخ این موسسه به این بحران را مختل کرد و اعتبار WHO را در سراسر جهان از بین برد.
ترامپ همچنین میتواند با راهاندازی سازمانهای رقیب، سازمانهای موجود را تضعیف کند. این نهادهای رقیب، که برای تخلیه منابع و نفوذ همتایان خود در آنها طراحی شدهاند، بهجای همکاری اساسی، بهعنوان پلتفرمهایی برای موفقیت عمل میکنند. درست مانند نهادهای منطقهای که توسط دیگر رهبران پوپولیست حمایت میشوند؛ مانند بانک توسعه جدید، که تا حدی توسط نارندرا مودی، نخستوزیر هند، راهاندازی شد.
در نهایت، ترامپ میتواند تلاش کند سازمانهای بینالمللی را برای همسویی با برنامههای دولتش، با تمرکز منابعشان بر اولویتهای محدود ایالات متحده یا استفاده از مشروعیت آنها برای دنبال کردن سیاستهایی که بهجای منافع گستردهتر جهانی در خدمت اهداف سیاسی داخلی هستند، قانع کند. این استراتژی میتواند به طور موثر این نهادها را به سلاح و ابزارهای یکجانبهگرایی تبدیل کند تا انجمنی برای همکاری جهانی. به عنوان مثال، چین از کنترل خود بر بانک سرمایهگذاری زیرساخت آسیایی برای پیگیری منافع داخلی خود استفاده کرده و درعینحال از مشروعیت عضویت متنوع در این موسسه بهره میبرد.
دستیابی به مهارت
خوشبختانه سازمانهای بینالمللی در مقابل این تهدیدات ناتوان نیستند. در واقع، آنها ابزارها و تکنیکهای زیادی برای محافظت از خود در برابر یک پوپولیست در کاخ سفید دارند. شاید اساسیترین کار این باشد که برای به حداقل رساندن نفوذ ایالات متحده، بهویژه با جستوجوی منابع در جاهای دیگر، تلاش کنند. زمانی که اولین دولت ترامپ دادههای مربوط به انرژی را از بانک جهانی پنهان کرد، این سازمان قراردادهای اشتراکگذاری اطلاعات را با بانکهای توسعه چندجانبه عربی امضا کرد. به طور مشابه، سازمان ملل ظرفیت خود را برای به دست آوردن اطلاعات بهتنهایی، از جمله ازطریق پهپادهای نظارتی که در طول عملیاتهای حفظ صلح مستقر میکند، گسترش داد. با انجام این کار، برای کسب اطلاعات، کمتر به دولتها وابسته شده است. داشتن شبکه گستردهای از شرکا - از جمله شرکتها، موسسات خیریه، اتاقهای فکر و سایر موسسات چندجانبه - میتواند به انعطافپذیری سازمان کمک کند.
سازمانهای بینالمللی نیز میتوانند با انعطافپذیری بیشتر از نظر اداری، ترامپ را دور بزنند. اعضای سازمان تجارت جهانی ترتیبات داوری تجدیدنظر موقت چندجانبه را ارائه کردند، یک مجمع توقف برای داوری اختلافات تجاری و برای دور زدن موانع ایجادشده توسط دولت ترامپ. به طور مشابه، تعهدات داوطلبانه و مقیاسپذیر توافق پاریس به حفظ شتاب حتی پس از خروج ایالات متحده از این توافق در سال ۲۰۱۷ کمک کرد.
اگر کار کردن در اطراف ترامپ غیرممکن باشد (یا حتی اگر اینطور نباشد)، گروهها میتوانند با افزایش هزینههای خروج، به دنبال راههایی باشند که او را مجبور به ماندن در سازمانهایشان کنند. به عنوان مثال، گنجاندن جریمههای خروج - مانند بندهای تحریمی که اتحادیه اروپا در بسیاری از توافقهای تجاری وضع میکند - میتواند از لغو معاهده جلوگیری کند. نهادهای بینالمللی نیز باید پیوستن مجدد کشورها را آسان کنند. برای مثال، یونسکو پس از خروج ترامپ از قدرت، به سرعت از بازگشت ایالات متحده استقبال کرد. دولت بایدن به طور مشابه توانست بهسرعت به توافق پاریس بپیوندد - این روند فقط به امضای بایدن نیاز داشت.
اگر نمیتوانید او را شکست دهید
رویکرد دیگر برای بقا، مماشات با ترامپ است که میتواند شامل ارائه منافع مادی به ایالات متحده یا گسترش نفوذ آمریکا در یک سازمان باشد. این استراتژی دارای جنبههای منفی است: اگر بیش از حد انجام شود، میتواند مشروعیت نهادی را قربانی کند و اتهامات سوگیری را مطرح کند. اما راههایی وجود دارد که میتوان در یک خط خوب قدم برداشت. برای مثال، نحوه عملکرد ناتو در چهار سال اول ریاستجمهوری ترامپ را در نظر بگیرید. زمانی که ترامپ از متحدان ناتو به خاطر هزینههای بسیار کم در دفاع انتقاد کرد، ینس استولتنبرگ، دبیرکل سابق ناتو، دبیرکل سازمان ملل متحد را تشویق کرد تا بودجه نظامی خود را به طور متواضعانهای افزایش دهد و علنا به ترامپ برای تغییرات اعتبار بخشید. به نظر میرسید که این رویکرد کارساز بود. ترامپ ایالات متحده را از ناتو بیرون نکشید – با وجود اینکه بارها تهدید به انجام این کار کرده بود - و در عوض اعتبار بودجه دفاعی بزرگتر متحدان را بر عهده گرفت. نهادهای چندجانبه همچنین میتوانند به طور غیررسمی برنامههای خود را مجددا تنظیم کنند تا حداقل به صورت سطحی با اولویتهای ترامپ هماهنگ شوند. سازمانهای بینالمللی میتوانند با تمرکز بر موضوعاتی مانند عدالت تجاری یا مبارزه با تروریسم - حوزههایی که ترامپ به آنها علاقه نشان داده است - سودمندی خود را برای او نشان دهند.
برای سازمانهایی که نگران تشدید تنشها با ترامپ هستند، تعدیل نیرو راهحل دیگری است. موسسات میتوانند با محدود کردن تمرکز خود بر عملکردهای اصلی و اجتناب از حوزههای بحثبرانگیز، قرار گرفتن در معرض خشم پوپولیستی را به حداقل برسانند و درعینحال اعتبار خود را حفظ کنند. نهادهای بینالمللی همچنین میتوانند از سازمانهای منطقهای مانند مرکوسور آمریکای جنوبی یا اتحادیه آفریقا به عنوان واسطه برای دور زدن ترامپ استفاده کنند.
زنده ماندن
اما نهادهای بینالمللی مجبور نیستند منفعلانه سرنوشت خود را بپذیرند. آنها عاملیت و ظرفیت حفظ خود را دارند. آنها میتوانند با کار کردن در اطراف ترامپ، مماشات با او، همکاری مخفیانه با او یا جلبنظر حامیانش، با ترامپ سازگار شوند. اگر سازمانهای بینالمللی یاد بگیرند به جای شکستن، خم شوند، میتوانند خود را نجات دهند. اگر این کار را نکنند، دولتها زیرساختهایی را که از طریق آنها روی سختترین مشکلات جهان کار میکنند، از دست خواهند داد.