menusearch
ireconews.com

پناهگاه خانوادگی

جستجو
سه شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴ | ۰۵:۰۳:۱۶
۱۴۰۴/۳/۳۱ شنبه
(0)
(0)
پناهگاه خانوادگی
پناهگاه خانوادگی

تهران» جمعه شب ۲۳ خرداد بیدار بود، هر چند بنا به توصیه‌‌های امـــنیتی، ‌‌ مردم چراغ‌‌های خانه‌‌هایشان را خاموش کرده بودند. کودکان و نوجوانان هم در این شب نخوابیدند و خانواده‌‌ها در تلاش برای آرام کردن فرزندان‌‌شان و اطمینان خاطر دادن از اینکه اتفاقی نخواهد افتاد.

راه درست برای مدیریت استرس در شرایط «جنگی» کدام است؟ چطور والدین خود را در گام اول آرام نگه دارند و در قدم بعدی بتوانند فضایی امن برای فرزندانشان فراهم کنند. دکتر «حسن عشایری» روان‌پزشک و نورولوژیست به این پرسش‌‌ها پاسخ داده است.
به گفته این روان‌پزشک باید مقوله «بازی» را برای کودکان جدی گرفت و در کنار آن مجموعه نشست‌‌های خانوادگی را برای نوجوانان ترتیب داد. عشایری همچنین معتقد است باید بحث اخبار آلوده و نادرست را برای نوجوانان شرح داد، ‌‌ از تجربه سایر کشورها استفاده کرد و در نهایت از ابزار هنر برای آرامش روانی کودکان و نوجوانان بهره گرفت. موضوع مهم دیگر از نظر این نورولوژیست ایجاد فضای گفت‌‌وگوی برابر میان والدین و فرزندان به جای نگاه بالا به پایین از سوی والدین است.


والدین چطور می‌توانند استرس خود را مدیریت و فضای امنی برای فرزند‌‌انشان ایجاد کنند؟
برای پاسخ به این پرسش باید د‌و مساله را در نظر گرفت، اول اینکه جامعه ایرانی پیش از این حملات هم به واسطه شرایط اقتصادی و... دچار استرس مزمن بود و حالا منابع استرس جدیدی به آن اضافه شده است.
خانواده‌‌ها باید همه تلاش‌شان را بکنند تا فرزندانشان دچار «حرمان» نشوند زیرا استرس می‌تواند عوارض زیادی برای آینده جوانان داشته باشد که نمونه آن واقعیت‌گریزی است.
والدین باید نشست‌‌های خانوادگی با بچه‌ها داشته باشند و مسائل را با آنها مطرح کنند. در این شرایط ما نیازمند رویه‌ای دموکراتیک در خانواده‌ها هستیم، ‌‌ پدرسالاری و مادرسالاری جواب نمی‌دهد، بلکه بچه‌ها هم باید نظر دهند.


برخی خانواده‌ها فرزند خردسال دارند‌‌، بچه‌هایی که در این شب‌ها امکان خواب آرام را نداشته‌اند. از آنجا که برگزاری نشست خانوادگی برای این گروه سنی مهیا نیست، ‌‌ والدین چه رویه‌ای را باید در پیش بگیرند؟
بچه‌‌ها نیاز به احساس امنیت دارند؛ فضایی که بتوانند خودشان را ابراز کنند، بدون اینکه نگران باشند. «خانه» فقط یک مکان نیست، بلکه جایی برای آرامش است.
والدین می‌توانند به فرزندانشان بگویند که نگران نباشید، اینجا امن است. بیرون ممکن است مسائلی باشد، اما می‌توانیم با آن روبه‌‌رو شویم. قرار نیست به بچه‌‌ها بگوییم دنیا بی‌‌نقص یا بهشت است؛ آنها باید بدانند چالش‌‌هایی هم وجود دارد، ولی مهم این است که بدانند در دل همین چالش‌‌ها هم می‌توانند آرامش پیدا کنند.
ما فکر می‌‌کنیم چون بچه‌‌ها کوچک هستند، چیزی نمی‌‌فهمند. ولی در واقع اولین زبان هر انسان، زبان هیجان است؛ کودک از دل همین عواطف و هیجان دنیا را درک می‌کند و در ادامه پردازش اطلاعات را انجام می‌دهد. از این رو باید محیطی فراهم شود که بچه‌‌ها احساس کنند سرپناه دارند و والدین می‌توانند به آنها پناه دهند. این پیام باید با زبانی ساده توسط والدین منتقل شود که «ما در معرض خطر نیستیم، نگران نباش.» در کنار آن ضروری است که فضای شادی هم برای کودکان ایجاد شود.
در یکی از ابیات شاهنامه فردوسی آمده است: «چو شادی بکاهد، روان خرد/شود تیره در بند ناتوان». این گزاره که توسط فردوسی مطرح شده را علم و پژوهش هم ثابت کرده است. کودک نیاز به بازی، ‌‌ فضای شاد و امن دارد. اینکه مدام تلویزیون روشن باشد و خبرهای بد پخش شود، اصلا مناسب نیست. بهتر است در جمع‌‌های خانوادگی هم تعادلی برقرار کنیم. بعضی بحث‌‌ها را برای مواقعی که بچه‌‌ها نیستند نگه داریم. لازم نیست جلوی بچه‌‌ها مدام بگوییم که «شنیدی چه شد؟ فلان جا را زده‌‌اند! فلان اتفاق افتاد!» باید محدودیت‌هایی را در نظر بگیریم تا سلامت روان بچه‌ها به خطر نیفتد.
متاسفانه ما ایرانی‌‌ها عادت کرده‌‌ایم خبرهای بد را به شکل بدتر اعلام کنیم. مهم‌تر از اینکه بگوییم فلان خبر ر‌ا شنیده‌‌ای، بهتر است بگوییم در مواجهه با وضعیت چه باید انجام دهیم و نوع نگاه و رفتارمان را تغییر دهیم.
نوجوان‌‌ها را ‌‌می‌توانیم با زبان منطق همراه کنیم اما برای کودک باید محیطی شاد ایجاد شود.
بازی برای کودک بسیار مهم است. به علاوه با این ابزار والدین قادر خواهند بود که شرایطی را فراهم کنند که فرزندشان خوشحال شده و تمرکزش به سمت خودش، خانواده، و حال خوب برود. یک روز 24 ساعت است و می‌توانیم لااقل نیم ساعت را برای بازی با کودکان در نظر بگیریم. در کنار آن باید یک «چتر اطلاعاتی» طراحی کنیم؛ یعنی بین خودمان توافق کنیم که برخی حرف‌ها جلوی بچه‌‌ها زده نشود. این کار شدنی است، اما به یک تصمیم جمعی نیاز دارد. والدین می‌توانند وقتی بچه‌‌ها خوابیده‌‌اند، با هم حرف بزنند و درد‌دل کنند. در کنار آن لازم است که از بچه‌ها بپرسیم آنها نسبت به مسائل چه فکر می‌کنند. متاسفانه در اغلب خانواده‌ها گفت‌وگوها بالا به پایین است.


ما با بحث آلودگی مجازی هم مواجهیم. این آلودگی به خبرهای بدی مرتبط است که نباید والدین در جریان آن قرار بگیرند. در این باره چه باید کرد؟
این پدیده، نوعی اعتیاد نوظهور است که در سطح بین‌المللی آغاز شده و ایران نیز از آن بی‌‌نصیب نمانده است. البته جامعه‌‌ ایران ویژگی‌‌های خاص خود را دارد که در این مجال به آنها نمی‌‌پردازم، اما آنچه مسلم است، این است که ما با شکلی از آلودگی اطلاعاتی و انباشت اطلاعات بی‌‌هدف مواجهیم که ماهیتی جهانی پیدا کرده است.
در چنین شرایطی، لازم است با جوانان وارد گفت‌‌وگو شویم. نخستین گام، توجه به مدت زمان استفاده از دستگاه‌‌های دیجیتال است. این زمان باید کنترل شود؛ چراکه استفاده‌ بیش از حد، به‌‌ویژه برای نوجوانان، می‌تواند به شکل‌‌گیری وابستگی شدید و حتی اعتیاد بینجامد. برای نمونه، چهار ساعت استفاده‌‌ روزانه از فضای مجازی می‌تواند مصداق روشن این وابستگی باشد. باید برنامه‌‌های جایگزینی نظیر فعالیت‌‌های متنوع فرهنگی، ورزشی و آموزشی که بخشی از سبک زندگی روزمره نوجوان را تشکیل دهد، ‌‌ تدارک دیده شوند.
نمی‌توان تنها نظاره‌‌گر بود بلکه باید برای زندگی روزمره‌ نوجوانان، نقشه‌‌ای دقیق طراحی کرد. خانواده‌‌ها می‌توانند حتی با اختصاص زمانی کوتاه مثلا نیم ساعت در روز نقش بزرگی در جهت‌‌دهی ذهنی فرزندان خود ایفا کنند. می‌توانند بنشینند و با زبان ساده توضیح دهند که همان‌‌گونه که غذا ممکن است آلوده باشد و انسان را بیمار سازد، اطلاعات نیز می‌تواند آلوده باشد و روان و ذهن ما را دچار آسیب کند. می‌توان از نوجوان خواست که این روزها بخشی از اطلاعات دریافتی خود را یادداشت کند. جوانان کمتر می‌‌نویسند و بیشتر درگیر پیام‌‌های کوتاه و فوری هستند. اما نوشتن، خود شکلی از «برون‌‌داد» سالم اطلاعات است. می‌توان از او خواست که در یک صفحه، آنچه در طول روز دیده و دریافت کرده است را بنویسد؛ سپس این یادداشت‌‌ها مبنای یک گفت‌‌وگوی خانوادگی قرار گیرد. پدر و مادر نیز باید فرصت خواندن این نوشته‌‌ها را بیابند و درباره‌ آن با فرزند خود گفت‌‌وگو کنند. این تبادل، نه‌‌تنها به پردازش بهتر اطلاعات منجر می‌شود، بلکه نوجوان می‌‌آموزد که در میان هیاهوی اطلاعات، قدرت تحلیل، تمییز و انتخاب داشته باشد.


در اینجاست که بحث نشست‌‌های خانوادگی که مطرح کردید برجسته می‌شود. درست است؟
بله، ما گاهی با هم تماس داریم، اما ارتباط برقرار نمی‌‌کنیم. صرف رد و بدل شدن کلمات، به معنای «ارتباط» نیست. آنچه نیاز داریم، «ارتباطی سالم و موثر» است. پدر و مادر می‌توانند گاهی از فرزند خود بخواهند که برایم بنویس ببینم امروز چه اطلاعاتی به دست آوردی. کدام بخش برای من به عنوان پدر یا مادر مفید است؟ کدام قسمت برای خودت ارزش دارد؟ و کدام برای جامعه سودمند است؟ این‌گونه است که مغز اجتماعی کودک یا نوجوان می‌تواند رشد یابد. انباشت اطلاعات، مانند انباشتن لباس نیست. با داشتن منابع یا اطلاعات، انسان «آگاه» نمی‌شود. همان‌طور که «دانش» با «اطلاعات» یکی نیست، «علم» نیز با «دانش» تفاوت دارد. برای رسیدن به دانایی، باید اطلاعات را غربال کرد، فهمید، درونی ساخت و به کار بست.
اینجاست که نقش خانواده پررنگ می‌شود. پدر و مادر می‌توانند با گفت‌‌وگوهای هدفمند، مشارکت در تصمیم‌گیری‌‌های کوچک خانوادگی، و پرسش از جوانان درباره‌ مسائل روز، به آنها این فرصت را بدهند که هم «اثرگذار» باشند و هم «اثرپذیر»ی ‌سنجیده داشته باشند. مهم است که بتوانند میان صداهای گوناگون، صدای حقیقت را تمییز دهند؛ و این نیازمند تمرین، همراهی و رابطه‌‌ای صمیمانه و پایدار است.


مشخص نیست این وضعیت جنگی چقدر طول می‌کشد. اما آیا می‌توان گفت تاثیر آن بسته به بلندمدت یا کوتاه‌مدت بودن، ‌‌ متفاوت خواهد بود؟
ما به‌‌درستی از تجربه‌‌های تاریخی بهره نمی‌‌گیریم. درباره‌ جنگ جهانی دوم کتاب‌‌های بسیاری نوشته شده است؛ ما می‌توانیم از خلال مطالعه آنها بفهمیم که دیگر کشورها چگونه با نسل نوجوان مواجه شدند و ما امروز از آن تجربه‌‌ها چه بهره‌‌ای می‌‌بریم؟
متاسفانه ما کمتر کتاب می‌‌خوانیم. شاید در طول شبانه‌‌روز، فقط چند دقیقه را به خواندن اختصاص می‌‌دهیم و آن‌‌هم نه با تا مل، بلکه گذرا. این در حالی است که در بحران‌های تاریخی، ملت‌‌هایی که دوام آوردند، آنان بودند که از تاریخ آموختند: هم از آنچه باید می‌‌کردند و هم از آنچه نباید می‌‌کردند. تاریخ فقط روایت فاجعه نیست، راهنمای عبرت نیز هست. در چنین موقعیتی، تنها علم کافی نیست بلکه باید از هنر هم کمک گرفت. هنر نه‌‌تنها پیام منتقل می‌کند، بلکه قدرت مقاومت می‌‌آفریند و به فرد امکان ابراز وجود می‌دهد. وقتی نوجوان یا کودک درکی روشن از شرایط ندارد اما پیامدهای آن را احساس می‌کند، هنر می‌تواند به او کمک کند تا موجودیت خود را حفظ کند و آسیب نبیند.
همین حفظ خویشتن، هنری بزرگ است. در این مسیر، ادبیات نیز نقشی کلیدی دارد. دارو و روان‌‌درمانی کافی نیستند؛ بلکه باید در ابعاد گوناگون، از طریق زندگی روزمره و ارتباط فعال با کودکان، به کاستن از فشارهای روانی کمک کرد. ما باید یاد بگیریم که چگونه برخی از استرس‌‌ها را تبدیل به استرس مفید کنیم. این خود، بخشی از هنر زندگی‌‌ است. باید درباره‌ استرس با کودکان سخن گفت.
گفت‌‌وگو کردن درباره‌ مساله، کلید فهم و گشودن آن است. ما در خانواده‌‌ها، اغلب می‌‌گوییم که «اطلاع داریم»، اما مهم‌تر از اطلاع، توان طرح مساله به‌‌گونه‌‌ای است که آرامش‌‌بخش باشد. می‌توان به کودکان آموخت که استرس همیشه مخرب نیست. بیاموزند که آن را دسته‌‌بندی و بخشی از آن را تحمل کنند، دسته دیگری را به اشتراک بگذارند و بخشی را به فرصت خلاقیت بدل سازند.