انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده آمریکا (به انگلیسی: United States presidential election) انتخاباتی غیرمستقیم است برای انتخاب رئیسجمهور و معاون رئیسجمهور که در آن شهروندان ایالات متحده که در یکی از پنجاه ایالت یا در واشینگتن دیسی برای رأیگیری ثبتنام شدهاند رأی خود را نه برای انتخاب مستقیم آن دو منصب که برای انتخاب اعضای کالج انتخاباتی به صندوق میاندازند.
اعضای منتخب کالج یا گزینندگان، سپس بهطور مستقیم، به رئیسجمهور آمریکا و معاون رئیسجمهور رأی میدهند که به این رأی رأی الکترال میگویند. نامزدی که اکثریت مطلق آرای گزینندگان یا آرای الکترال (دستکم ۲۷۰ رای از ۵۳۸ رای، از زمانی که متمم بیست و سوم به شهروندان واشینگتن دی.سی. حق رأی اعطا کردهاست) را بهدستآورد رئیسجمهور آمریکا خواهد شد. در صورتیکه هیچیک از نامزدهای ریاست جمهوری، اکثریت مطلق آرا را بهدست نیاورد مجلس نمایندگان آمریکا رئیسجمهور را انتخاب خواهد کرد و اگر هیچیک از نامزدهای معاونت ریاست جمهوری اکثریت مطلق را بهدست نیاورند مجلس سنای ایالات متحده آمریکا معاون رئیسجمهور را برمیگزیند. این سیستم رایگیری در اصل دوم و متمم دوازدهم قانون اساسی آمریکا تعریف شدهاست.
برخلاف انتخابات ریاست جمهوری بسیاری از جمهوریهای سراسر جهان (که تحت نظام ریاستی یا نیمه ریاستی اداره میشوند) که با رأی مستقیم مردم کل کشورشان ("هر نفر یک رأی")رئیسجمهور را انتخاب میکنند ایالات متحده از انتخابات غیرمستقیم (از طریق کالج الکترال) برای انتخاب رئیسجمهور و معاون رئیسجمهور استفاده میکند. به رغم آن که تقریباً همه ایالتها حکم میکنند که برنده اکثریت آرای مردمی در سرتاسر ایالت ("هر نفر یک رأی") همهٔ آرای الکترال را دریافت کند ("برنده همه را میبرد") مواردی مانند انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۸۲۴, ۱۸۷۶, ۱۸۸۸, ۲۰۰۰ و ۲۰۱۶ کالج انتخاباتی برندهای داشت که بیشترین آراء را در انتخابات سراسری کسب نکرده بود؛ اینها انتخاباتهایی بودند که در آن برنده به دلیل تأثیرات عظیم اکثریت نسبی کمتعداد در ایالتهای چرخشی پرجمعیت آراء مردمی را از دست داد.
الکترال کالج و رویه آن در ماده ۲، بخش ۱، بندهای ۲ و ۴ و متمم دوازدهم (که پس از تصویب آن در سال ۱۸۰۴ جایگزین بند ۳ شد) قانون اساسی ایالات متحده وضع شدهاست. تحت بند ۲، هر ایالت به اندازه تعداد کل سناتورها و نمایندگان خود در کنگره آرای الکترال به صندوق میاندازد، حال آن که (طبق متمم بیستوسوم که در سال ۱۹۶۱ تصویب شد) واشینگتن دی سی، به اندازه ایالتی که دارای کمترین رأی الکترال است رأی الکترال دارد؛ یعنی سه رأی. همچنین تحت بند ۲، شیوه انتخاب گزینندگان را قوه مقننه هر ایالت و نه دولت فدرال تعیین میکند. بسیاری از مجالس مقننه ایالتی قبلاً گزینندگان خود را مستقیماً انتخاب میکردند. اما با گذشت زمان همه به استفاده از رأی مردم برای انتخاب گزینندگان روی آوردند. گزینندگان پس از انتخاب عموماً آرای الکترال خود را به نامزدی میدهند که در ایالت آنها اکثریت را به دست آوردهاست. اما ۱۸ ایالت مقرراتی که بهطور خاص به این رفتار بپردازد ندارند. کسانی که رأی مخالف با رأی میدهند با عناوینی چون «گزینندگان عهدشکن» یا «بیتعهد» شناخته میشوند. در دوران مدرن، رأیدهندگان عهدشکن و بیتعهد بر نتیجه نهایی انتخابات تأثیری نداشتهاند، بنابراین نتایج را بهطور کلی میتوان بر اساس رأی مردمی ایالت به ایالت تعیین کرد. افزون بر این، در اکثر مواقع برنده انتخابات ریاست جمهوری آمریکا آرای مردمی ملی را نیز به دست میآورد. از زمانی که همه ایالتها دارای سیستم انتخاباتی بودهند که امروز میشناسیم چهار استثنا وجود داشتهاست. این موارد در سالهای ۱۸۷۶، ۱۸۸۸، ۲۰۰۰ و ۲۰۱۶ اتفاق افتادند و در همه آنها تفاوت آرای نامزد اول و دوم کمتر از سه درصد بودهاست.
از سال ۱۸۴۵ انتخابات ریاست جمهوری هر چهارسال یک بار در نخستین سهشنبه پس از ۱ نوامبر با رأیدهندگان ثبتنامشدهای که در روز انتخابات، رأی خود را به صندوق میاندازند برگزار میشود. این تاریخ برابر با رقابتهای انتخاباتی سراسری فدرال، ایالتی و محلی است. از آنجا که دولتهای محلی مسئول ادارهٔ انتخابات هستند این رقابتها معمولاً همه در یک برگه رای ظاهر میشوند. گزینندگان کالج انتخاباتی پس از آن بهطور رسمی آرای الکترال خود را در اولین دوشنبه پس از ۱۲ دسامبر در پایتخت ایالت خود به صندوق میاندازند. کنگره سپس نتایج را در اوایل ژانویه تأیید میکند و دوره ریاست جمهوری در روز تحلیف آغاز میشود که از زمان تصویب متمم بیستم در ۲۰ ژانویه تعیین شدهاست.
رقابتهای انتخاباتی در آمریکا تقریباً یک سال قبل از رأیگیری آغاز میشود. در این مدت چهار مرحله از انتخابات با فواصل منظم برگزار میشود. روند نامزدی، متشکل از انتخابات مقدماتی و کنوانسیونهای تعیین نامزد، در قانون اساسی مشخص نشدهاست. اما در طول زمان توسط ایالتها و احزاب سیاسی توسعه یافتهاست. این انتخابات اولیه معمولاً بین ژانویه و ژوئن قبل از انتخابات سراسری در نوامبر برگزار میشود. حال آن که کنوانسیونهای تعیین نامزدها در تابستان برگزار میشود. هرچند قانون خاصی برای انتخابات احزاب تدوین نشدهاست. احزاب سیاسی از روند انتخاباتی غیرمستقیمی پیروی میکنند که در آن رأیدهندگان در پنجاه ایالت، واشینگتن دی.سی. و قلمروهای ایالات متحده به فهرستی از نمایندگان در کنوانسیون تعیین نامزد یک حزب سیاسی رأی میدهند که بعداً این نمایندگان نامزد ریاست جمهوری حزب خود را انتخاب میکنند. سپس هر حزب میتواند یک معاون رئیسجمهور را برای پیوستن به این رقابت انتخاب کند که یا توسط نامزد نهایی حزب یا با رأیگیری دور دوم تعیین میشود. به دلیل تغییراتی که از دهه ۱۹۷۰ در رابطه با افشای کمکها به کمپینهای فدرال در قوانین مالی مبارزات انتخاباتی ملی ایجاد شد، نامزدهای ریاستجمهوری احزاب سیاسی اصلی معمولاً قصد خود برای شرکت در انتخابات را بهار سال قبل از انتخابات (تقریباً ۲۱ ماه قبل از روز تحلیف) اعلام میکنند.
تاریخچه
کالج انتخاباتی
پس از استقلال آمریکا از بریتانیا در سال ۱۷۷۶ کنوانسیونی که مسئول تدوین قانون اساسی آمریکا بود به هنگام مطرح شدن شیوه انتخاب رئیسجمهور به عنوان رئیس کشور و ادارهکننده حکومت فدرال ایالات متحده آمریکا، چندین روش را از جمله انتخاب توسط کنگره، انتخاب توسط فرمانداران ایالات، انتخاب توسط مجالس قانونگذاری ایالات، انتخاب توسط گروه ویژهای از اعضای کنگره و انتخاب مستقیم توسط آرای مردم را مورد بررسی قرار داد اما هیچکدام از این روشها رأی لازم را به دست نیاورد و در نتیجه تعیین روش نهایی برای انتخاب رئیسجمهور به کمیتهای یازده نفره محول شد. این کمیته پس از بررسی، پیشنهاد شکلگیری کالجهای انتخاباتی اولیه را ارائه نمود و پس از موافقت، طرح کالجهای انتخاباتی با اندک اصلاحاتی در سند نهایی درج شد.
ماده دو قانون اساسی روش انتخابات ریاست جمهوری از جمله ایجاد کالج انتخاباتی را تعیین میکند که نتیجه توافق میان آن دسته از تدوینکنندگان قانون اساسی که میخواستند کنگره رئیسجمهور را انتخاب کند و آنهایی است که رای مردمی ملی را ترجیح میدادند. هدف قانونگذاران آمریکایی از انتخاب سیستم «کالجهای انتخاباتی» این بود که بین دولت فدرال و حکومت ایالات نوعی تعادل بر قرار سازند. در این صورت ضمن حفظ مشارکت عموم مردم در انتخابات، به ایالات کمجمعیت حق حضور بیشتری داده شود و انتخابات، مستقل از کنگره و بدون نفوذ آن به اجرا درآید. در نتیجه رئیسجمهور انتخابی، از نهایت استقلال عمل برخوردار میشد و از نفوذ سیاسی گروههای قدرت مصون میماند. از سوی دیگر قانونگذاران آمریکایی نیز تلاش داشتند تا هر چه بیشتر عرصه انتخاب رئیسجمهور را از توده گرایی و پوپولیسم به دور نگاه دارند. در این صورت کمتر فردی میتوانست با عوام فریبی رئیسجمهور شود.
همانطور که در ماده دو آمدهاست به هر ایالت گزینندگانی به تعداد مجموع نمایندگان آن ایالت در هر دو مجلس کنگره اختصاص داده میشود. در سال ۱۹۶۱ تصویب متمم بیستوسوم تعدادی گزیننده به ناحیه کلمبیا اعطا کرد؛ برابر با تعداد گزینندگان اختصاصدادهشده به کمجمعیتترین ایالت. با این حال به قلمروهای ایالات متحده گزینندهای اختصاص داده نشدهاست و از همین رو در کالج انتخاباتی نمایندهای ندارند.
مجالس ایالتی
طبق قانون اساسی، هر ایالت شیوه انتخاب گزینندگان خود را تعیین میکند؛ ماده ۲، بخش ۱، بند ۲ بیان میکند که هر ایالت باید گزینندگان را «به نحوی که قوه مقننه دستور میدهد» منصوب کند. در طول اولین انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۷۸۹ تنها ۶ ایالت از ۱۳ ایالت اصلی گزینندگان را با اشکال مختلف رجوع به رأی مردم انتخاب کردند.
به تدریج در طول سالها ایالتها شروع به برگزاری انتخابات مردمی برای انتخاب فهرست گزینندگان خود کردند. در سال ۱۸۰۰ تنها ۵ ایالت از ۱۶ ایالت، انتخابکنندگان را با رأی مردم انتخاب میکردند. در سال ۱۸۲۴ پس از ظهور دموکراسی جکسونی نسبت ایالتهایی که گزینندگان را با رأی مردم انتخاب میکردند به سرعت به ۱۸ ایالت از ۲۴ ایالت افزایش یافت. این حرکت تدریجی به سمت دموکراسیسازی بیشتر با کاهش تدریجی محدودیتهای مالکیتی برای حق رای همزمان شد. تا انتخابات ۱۸۴۰ تنها یکی از ۲۶ ایالت (کارولینای جنوبی) هنوز گزینندگان را با مجلس قانونگذاری انتخاب میکرد. By 1840, only one of the 26 states (South Carolina) still select ed electors by the state legislature.
معاون رئیسجمهوری
بر اساس سیستم اصلی ایجادشده توسط ماده دو انتخابکنندگان به دو نامزد برای ریاست جمهوری رأی میدادند. نامزدی که بیشترین آرا را به دست آورد (به شرطی که اکثریت آرای الکترال باشد) رئیسجمهوری میشد و نامزد دوم معاون رئیسجمهوری میشد. این شیوهٔ انتخاب در انتخابات ریاست جمهوری ۱۸۰۰ که آرون بور همان تعداد آرای الکترال توماس جفرسون را دریافت کرد و انتخاب جفرسون را برای ریاست جمهوری به چالش کشید مشکلاتی ایجاد کرد. در نهایت جفرسون به سبب نفوذ الکساندر همیلتون در مجلس به عنوان رئیسِ جمهوری انتخاب شد.
متمم دوازدهم در پاسخ به انتخابات ۱۸۰۰ تصویب شد که گزینندگان را ملزم میکرد دو رای متمایز به صندوق بیندازند: یکی برای رئیسجمهوری و دیگری برای معاون رئیسجمهوری. در حالی که این شیوه مشکل موجود را حل کرد اما اعتبار معاونت رئیسجمهوری را کاهش داد، زیرا این مقام دیگر در اختیار رقیب اصلی ریاست جمهوری نبود. برگههای رأی جداگانه برای رئیسجمهوری و معاون رئیسجمهوری بعداً در قرن نوزدهم که برای تعیین نمایندگان کالج انتخابی ایالت با رأی مردمی امری عادی شد به موضوعی حلشده بدل شد. گزینندگانی که از این طریق انتخاب میشوند متعهد میشوند که به یک نامزد خاص ریاست جمهوری و معاون ریاست جمهوری (که توسط همان حزب سیاسی پیشنهاد میشود) رای دهند. اگرچه رئیسجمهوری و معاون رئیسجمهوری بهطور قانونی جداگانه انتخاب میشوند در عمل با هم انتخاب میشوند.
تساوی آرا
متمم دوازدهم همچنین قوانینی را برای وقتی که هیچ نامزدی اکثریت آرا را در کالج انتخاباتی کسب نکند ایجاد کرد. در انتخابات ریاست جمهوری ۱۸۲۴، اندرو جکسون اکثریت نسبی آرای الکترال را به دست آورد اما اکثریت مطلق را نه. انتخابات به مجلس فرستاده شد و جان کوئینسی آدامز به عنوان رئیسجمهوری انتخاب شد. رقابت عمیقی بین اندرو جکسون و هنری کلی، رئیس مجلس نمایندگان، که خود نیز نامزد انتخابات بود به وجود آمد.
چون جان کلهون، نامزد معاون ریاست جمهوری، اکثریت آرا را به دلیل قرار داشتن همزمان در فهرست جکسون و آدامز به دست آورد نیازی به رأی سنا برای معاون رئیس جمهوری نبود.
رأی مردمی
از سال ۱۸۲۴ سوای بروز گهگاه "گزینندگان عهدشکن"، رای مردم به طور غیرمستقیم برنده انتخابات ریاست جمهوری را با تعیین آرای الکترال تعیین میکند، زیرا رأی مردمی هر ایالت یا ناحیه رأی کالج انتخاباتی آن را تعیین میکند. هرچند رأی مردم در سراسر کشور به طور مستقیم برنده انتخابات ریاست جمهوری را تعیین نمیکند، همبستگی قوی با اینکه چه کسی پیروز شود دارد. در ۵۴ مورد از مجموع ۵۹ انتخاباتی که تاکنون برگزار شده است (حدود ۹۱ درصد) برنده آرای مردمی سراسری رأی کالج انتخاباتی را نیز به خود اختصاص داده است. برندگان آرای مردمی سراسری و آرای کالج انتخاباتی تنها در انتخاباتی با رقابت نزدیک با هم تفاوت داشتهاند. در انتخابات بسیار رقابتی، کاندیداها بر افزایش رای خود در ایالتهای نوسانی که برای به دست آوردن اکثریت کالج انتخاباتی حیاتی است تمرکز میکنند، بنابراین سعی نمیکنند با افزایش آرای واقعی یا تقلبی در مناطق تکحزبی رأی مردمی خود را به حداکثر برسانند.
با این حال نامزدهایی هم بودند که نتوانستند اکثریت آرای مردمی سراسری را کسب کنند اما پیروز انتخابات شدند. در انتخابات ۱۸۲۴ جکسون اکثریت آرای مردمی را به دست آورد اما هیچ نامزدی نتوانست اکثریت آرای الکترال را کسب کند. بر اساس متمم دوازدهم مجلس موظف بود از میان سه نفر اول رئیسِجمهوری را برگزیند. کلی چهارم شد و از آدامز حمایت کرد که در نهایت برنده شد. چون آدامز بعداْ کلی را وزیر خارجۀ خود کرد حامیان جکسون مدعی شدند که آدامز با کلی زد و بند کرده تا ریاست جمهوری را به دست آورد. در این مورد به اتهامات «معاملۀ مفسدانه (corrupt bargain)» در طول دورۀ ریاست جمهوری آدامز رجوع کنید.
در پنج انتخابات ریاست جمهوری (۱۸۲۴، ۱۸۷۶، ۱۸۸۸، ۲۰۰۰، و ۲۰۱۶) برندۀ رای الکترال در کسب اکثریت آرای مردمی ناکام بود. اصلاحات متعددی برای جایگزینی کالج انتخاباتی با رای مستقیم مردم در قانون اساسی ارائه شده است، اما هیچ کدام نتوانستهاند در هر دو مجلس کنگره به تصویب برسند. یکی دیگر از پیشنهادهای جایگزین پیمان بین ایالتی رای مردمی ملی است؛ پیمانی بین ایالتی که به موجب آن هر ایالت مشارکتکننده موافقت میکنند که گزینندگان رأی خود را بر اساس برندۀ آرای مردمی ملی به جای برندۀ آرای مردمی ایالتی مربوطۀ خود به صندوق بریزند.
مراحل تأیید صلاحیت
بر اساس اصل دوم قانون اساسی ایالات متحده آمریکا، هر نامزد ریاست جمهوری آمریکا باید در ایالات متحده آمریکا به دنیا آمده باشد و حداقل ۱۴ سال متوالی در آمریکا زندگی کرده و حداقل ۳۵ سال تمام، سن داشته باشد یا اینکه تا پیش از روز معارفه، به سن ۳۵ سال و ۱۴ سال اقامت متوالی در آمریکا برسد.
نامزدی
اگر شخصی بخواهد از طرف حزبی نامزد شود، باید ابتدا در پروسه درون حزبی و انتخابات مقدماتی آن حزب که بر طبق قوانین درونی آن حزب است شرکت کند و در صورت موفقیت در آن پروسه، به عنوان نامزد آن حزب معرفی میشود. انتخاب رئیسجمهور در آمریکا انتخابات غیرمستقیم انجام گرفته و رایدهندگان، به اعضای کالج انتخاباتی ایالات متحده آمریکا یا مجمع گزینندگان، رای میدهند. اگر چه اسم نامزدها در برگههای اخذ رأی نوشته میشود، اما مردم در عمل بهطور مستقیم به رئیسجمهور آمریکا و معاون رئیسجمهور آمریکا، رأی نمیدهند؛ به این معنی که رایدهندگان هر ایالت؛ فهرستی از انتخابکنندگان رئیسجمهور (گزینندگان) را انتخاب میکنند که تعداد آنها هم برابر با تعداد سناتورها و نمایندگانی است که آن ایالت در کنگره آمریکا دارد. در عوض انتخابکنندگان هر ایالت مدت کوتاهی پس از انتخابات در پایتخت آن ایالت گرد میآیند و آرای خود را برای کاندیدایی به صندوق میاندازند که بیشترین آرای مردم را در ایالت آنها کسب کردهاست؛ یعنی کاندیدایی که بیشترین آرا را در هر ایالت بهدست میآورد، در واقع صاحب همه آرای انتخاباتی آن ایالت میشود.
رقابتهای انتخاباتی
پس از اعلام رسمی نامزد حزب از سوی کنوانسیونهای انتخاباتی رئیسجمهور آمریکا، رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا آغاز میشود. در مدت ۶ تا ۸ ماه بعد، تمام توجهات به سمت شعارها و تبلیغات نامزدها معطوف میشود. این نامزدها که در حقیقت اکنون تشکیلات حزب را با تمام امکانات مالی، تبلیغاتی و رسانهای پشت سر دارند، با قدرت وارد میدان میشوند و در هر گوشه از کشور به سخنرانی و برگزاری میتینگهای تبلیغاتی میپردازند. گاهی لازم میشود نامزد حزب در یک روز، در چهار نقطه از این کشور پهناور حضور یابد و به سخنرانی بپردازد. رسانهها و شبکههای رادیو و تلویزیونی در پیروزی انتخابات نقش تعیینکنندهای دارند، و نامزدها مجبور هستند از یک تیم قوی و با تجربه روابط عمومی رسانهای کمک بگیرند.
با توجه به خصوصی بودن رسانههای گروهی در ایالات متحده آمریکا و هزینههای سرسامآور تبلیغات، نامزدی میتواند در مبارزات انتخاباتی به پیروز دست یابد که از پشتوانه مالی تقریباً نامحدودی برخوردار باشد و حامیانش بتوانند میلیونها دلار در این راه هزینه نمایند. با نگاهی به جدول زیر مشخص میشود که هزینههای انتخاباتی ریاست جمهوری هر دوره به نسبت گذشته به شکل چشمگیری افزایش یافتهاست. جمهوریخواهان با توجه به حامیان ثروتمند خود همواره بیشتر از دموکراتها در انتخابات پول خرج میکنند. اگر چه در آمریکا پول شرط لازم برای پیروزی در هر انتخاباتی است، لیکن ضرورتاً شرط کافی بهشمار نمیآید. چرا که بارها دیده شدهاست که یک حزب یا یک فرد با هزینه کمتری به پیروزی دست یافتهاند.
اهمیت مسائل مالی در انتخابات طی چند دهه اخیر آنچنان افزایش یافته که همواره پس از پایان انتخابات، بحث و جنجالهای فراوانی در خصوص تخلفات مالی از سوی رقبا علیه یکدیگر مطرح میشود. تا پیش از رسوایی واترگیت، نظارت چندانی بر عملکرد مالی احزاب و شیوه جذب اعانات صورت نمیگرفت. هر حزب بر اساس پایگاه اجتماعی خود و حامیانش به جمعآوری پول برای پرداخت هزینههای انتخاباتی میپرداخت و در این راه نیز حتی به اعمال فشار، تهدید و باجخواهی نیز متوسل میشد. همچنین گروههای ذینفوذ و ثروتمندان با پرداخت مبالغ کلان به صورت اعانه به احزاب و نامزدها تلاش دارند بر روند تصمیمگیری قوه مجریه و کنگره تأثیر بگذارند. در مقابل، نامزدها نیز پس از پیروزی در انتخابات با استفاده از جایگاه سیاسی خود از حامیانشان حمایت میکنند.
افشای رسوایی واترگیت در اواسط دهه ۱۹۷۰، ضرورت نظارت دقیقتر بر عملکرد مالی احزاب در جریان انتخابات را مطرح کرد. در ماجرای واترگیت اطرافیان ریچارد نیکسون بهطور غیرقانونی، دستگاه شنود در دفتر مرکزی حزب دموکرات قرار دادند تا از استراتژی انتخاباتی آنان مطلع شوند. همچنین تحقیقات قضایی ثابت کرد که چند میلیون دلار اعانات کلان در اختیار حزب جمهوریخواه قرار گرفته شده بود و به حامیان نیکسون نیز قول داده شده بود که از قراردادهای دولتی سهم زیادی بهدست خواهند آورد. پس از این ماجرا، نمایندگان کنگره برای جلوگیری از تکرار این رسوایی، قانون شیوه تأمین هزینههای انتخاباتی احزاب و همچنین پرداخت اعانات را به تصویب رساندند.
قانون رقابتهای انتخاباتی فدرال
این قانون در سال ۱۹۷۴ به تصویب رسید. بر اساس قانون رقابتهای انتخاباتی فدرال، یک کمیسیون فدرال انتخابات دو حزبی تشکیل شد که دارای ۶ عضو است. این کمیسیون مسئولیت نظارت بر هزینههای انتخاباتی را بر عهده دارد. میزان مجاز پرداخت اعانات به نامزدها یا احزاب در حال حاضر برای افراد، حداکثر ۱۰۰۰ دلار و برای سازمانها حداکثر ۵۰۰۰ دلار است. برای جبران این محدودیت، حکومت فدرال ایالات متحده آمریکا موظف است بخشی از هزینههای انتخاباتی را تأمین کند تا از این طریق وابستگی نامزدها به گروههای ذینفوذ و افراد متنفذ و ثروتمند تا حد امکان کاهش یابد. درازای هر ۵۰۰۰ دلار اعانهای که هر نامزد انتخاباتی از حامیانش کسب میکند، دولت فدرال ۲۵۰ دلار به وی پرداخت میکند. بهعلاوه دریافتکننده کمک از سوی دولت فدرال ملزم است از یک سو هزینههای تبلیغاتی خود را به سطح معقول محدود کند و از سوی دیگر پرسشنامههایی را تکمیل کند که در آن شیوه تأمین درآمدها و چگونگی هزینه مشخص شود. از این طریق کمیسیون انتخابات فدرال قادر است، بر سالم برگزار شدن انتخابات نظارت و داشته باشد.
قانون رقابتهای انتخاباتی فدرال اغلب از سوی احزاب نادیده گرفته میشود و در جریان انتخابات، نامزدها به شیوههای مختلف و بعضاً دست زدن به شیوههای غیرقانونی به دریافت هرچه بیشتر اعانات انتخاباتی میپردازند.