menusearch
ireconews.com

ایران و آمریکا؛ آیا فضای بی‌اعتمادی راهی به دیپلماسی باقی می‌گذارد؟

جستجو
سه شنبه ۴ دی ۱۴۰۳ | ۲۳:۲۲:۲۸
۱۴۰۳/۱۰/۴ سه شنبه
(0)
(0)
ایران و آمریکا؛ آیا فضای بی‌اعتمادی راهی به دیپلماسی باقی می‌گذارد؟
ایران و آمریکا؛ آیا فضای بی‌اعتمادی راهی به دیپلماسی باقی می‌گذارد؟

ایران و آمریکا در مسیر پرچالش مذاکرات، با بی‌اعتمادی متقابل و اختلافات بنیادی بر سر مسائل هسته‌ای، موشکی و منطقه‌ای مواجه‌اند. سیاست فشار حداکثری ترامپ با مقاومت ایران و تقویت روابط تهران با کشورهایی، چون چین ناکام مانده است. راه‌حل بحران، دستیابی به توافقی عادلانه و تضمین‌شده است که ضمن احترام به حقوق ایران، به کاهش تنش‌ها و جلوگیری از بی‌ثباتی منطقه‌ای کمک کند.

دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور منتخب ایالات متحده، که کمتر از یک ماه دیگر دوران ریاست‌جمهوری خود را آغاز می‌کند، بار دیگر با اظهارات جنجالی خود درباره خاورمیانه توجه رسانه‌ها را به خود جلب کرده است. او در مصاحبه‌ای با مجله تایم، مدعی شده که «مشکلات خاورمیانه ساده‌تر از درگیری‌های روسیه و اوکراین است» و همچنین اظهار داشته که «مشکلات خاورمیانه حل خواهد شد.»
به گزارش فرارو، این اظهارات در حالی مطرح می‌شود که منطقه همچنان با بحران‌های پیچیده‌ای همچون تجاوزات رژیم صهیونیستی، جنگ در یمن و بی‌ثباتی در سوریه و لبنان مواجه است.


ایران و آمریکا در مسیر ناشناخته مذاکرات
به‌رغم ابراز تمایل ظاهری ایران و ایالات متحده برای مذاکره، دستیابی به آنچه دونالد ترامپ ممکن است به‌عنوان «معامله نهایی» در نظر داشته باشد، بسیار پیچیده‌تر از آن است که برخی تحلیلگران غربی تصور می‌کنند. رسانه‌های غربی تلاش دارند تا مهم‌ترین مانع توافق بین تهران و واشنگتن را برنامه هسته‌ای ایران معرفی کنند. آنها ادعا می‌کنند که ذخایر اورانیوم غنی‌شده ۶۰ درصدی و کاهش زمان گریز هسته‌ای ایران، چالش اصلی بر سر راه توافق است. در واقع، این تحلیل‌ها رویکرد ایران را به‌عنوان نوعی «بازی در لبه پرتگاه» توصیف می‌کنند، که هدف از آن ممکن است اعمال فشار بر واشنگتن برای ارائه امتیازات بیشتر در مذاکرات باشد. با این حال، کارشناسان معتقدند که برنامه هسته‌ای ایران، صرفاً بهانه‌ای برای اعمال فشار‌های سیاسی و اقتصادی بیشتر از سوی آمریکا و هم‌پیمانانش است، در حالی که ریشه اصلی مشکلات، رفتار خصمانه و تحریم‌های ظالمانه‌ای است که سال‌ها بر ملت ایران تحمیل شده است.
در همین حال، دونالد ترامپ، که خود را «معامله‌گری بی‌نظیر» می‌داند، به نظر می‌رسد در تلاش است تا از بحران موجود برای پیشبرد اهداف دیپلماتیک و شخصی خود بهره‌برداری کند. با این حال، تجربه‌های گذشته نشان داده است که جمهوری اسلامی ایران تحت فشار‌های صرف، به‌راحتی حاضر به عقب‌نشینی نبوده و مقاومت در برابر تهدیدات را به‌عنوان بخشی از استراتژی خود در مواجهه با فشار‌های خارجی انتخاب کرده است.
هرچند احتمال ورود به گفت‌و‌گو وجود دارد، اما دستیابی به توافقی جامع و پایدار که بتواند تحولات منطقه‌ای را به سود ترامپ و متحدانش تغییر دهد، با موانع جدی روبه‌رو خواهد بود. در این شرایط پیچیده، هرگونه اشتباه محاسباتی می‌تواند زمینه‌ساز افزایش تنش‌ها و حتی بروز بحرانی جدید در منطقه شود، بحرانی که پیامد‌های آن تأثیرات گسترده‌ای بر ثبات خاورمیانه خواهد گذاشت.


پیام دوگانه تهران به جهان؛ از تعامل سازنده تا مقاومت در برابر فشار‌ها
اظهارات اخیر علی لاریجانی، مشاور رهبر انقلاب و مجید تخت روانچی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه، نشان‌دهنده استراتژی دقیق ایران در مواجهه با جامعه جهانی است. لاریجانی با تأکید بر اینکه جمهوری اسلامی ایران هرگز به دنبال ساخت بمب هسته‌ای نبوده و نیست، پیامی آشکار به طرف‌های بین‌المللی مخابره کرد: ایران همچنان آماده بازگشت به مسیر دیپلماسی است، اما این آمادگی منوط به پذیرش حقوق و مطالبات مشروع ایران در مذاکرات آینده خواهد بود.
از سوی دیگر، تخت روانچی نیز با اشاره به اهمیت رفع تحریم‌های ظالمانه و تأمین منافع اقتصادی ایران، تصریح کرده که هرگونه توافق احتمالی باید تضمین‌کننده حقوق ملت ایران باشد. این موضع‌گیری‌ها حاکی از آن است که تهران با حفظ اقتدار و پایبندی به اصول خود، خواهان تعامل سازنده با جامعه جهانی است، اما این تعامل تنها در صورتی ممکن خواهد بود که احترام متقابل و رویکردی عادلانه در مذاکرات لحاظ شود.
مجید تخت روانچی، معاون سیاسی وزارت امور خارجه، در گفت‌وگوی اخیر خود با فایننشال تایمز، از امکان احیای توافق هسته‌ای سال ۲۰۱۵ (برجام) سخن گفته و تأکید کرده است که اصلاح این توافق برای تأمین منافع ملی ایران ضروری است. وی تصریح کرده که بازگشت ایران به تعهدات برجامی تنها در صورتی امکان‌پذیر خواهد بود که سایر طرف‌های توافق، به‌ویژه ایالات متحده، اقدامات عملی، ملموس و قابل‌اعتمادی را برای عمل به تعهدات خود انجام دهند.
این مواضع نشان می‌دهد که ایران با استفاده از ظرفیت‌های هسته‌ای خود به‌عنوان یک ابزار فشار، در تلاش است تا جایگاه خود را در مذاکرات احتمالی تقویت کند. تسریع غنی‌سازی اورانیوم و کاهش زمان گریز هسته‌ای به‌عنوان اهرم‌های کلیدی در راهبرد تهران عمل می‌کند، در حالی که اظهارات دیپلماتیک مقامات ایرانی، پیامی دوگانه به جامعه جهانی ارسال می‌کند: آمادگی برای تعامل سازنده و در عین حال مقاومت در برابر فشار‌های یک‌جانبه.


آیا فضای بی‌اعتمادی راهی به دیپلماسی باقی می‌گذارد؟
احیای توافق هسته‌ای یا دستیابی به توافقی جدید با ایران مسیری پرچالش و پیچیده به نظر می‌رسد که با موانع سیاسی و فنی قابل‌توجهی روبه‌رو است. اعتماد متقابل میان ایران و ایالات متحده به‌ویژه پس از خروج یک‌جانبه واشنگتن از برجام در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ به پایین‌ترین سطح خود رسیده است. تلاش‌های دولت جو بایدن برای بازگرداندن دو طرف به میز مذاکره، تاکنون نتایج ملموسی در پی نداشته است. یکی از موانع اصلی، امتناع تهران از گفت‌وگوی مستقیم با مقامات ارشد آمریکایی است، اقدامی که بازتاب‌دهنده بی‌اعتمادی عمیق ایران به تعهدات ایالات متحده است.
جمهوری اسلامی ایران بر این باور است که بدون دریافت تضمین‌های قاطع و عملی برای پایبندی بلندمدت آمریکا به توافق، هرگونه بازگشت به تعهدات برجامی یا دستیابی به توافقی جدید بی‌معنی خواهد بود. در مقابل، واشنگتن به دنبال توافقی جامع‌تر و طولانی‌تر از برجام است، توافقی که علاوه بر محدودیت‌های هسته‌ای، برنامه موشکی ایران و نقش منطقه‌ای این کشور را نیز شامل شود. این اختلافات بنیادی نشان می‌دهد که هرگونه پیشرفت در مذاکرات احتمالی، نیازمند اتخاذ رویکردی مبتنی بر اعتمادسازی متقابل و احترام به منافع مشروع هر دو طرف است.
با وجود اعلام رویکرد‌های تهاجمی از سوی تیم سیاست خارجی دونالد ترامپ، هنوز به‌طور قطعی مشخص نیست که آیا او همچنان به شروط سختگیرانه‌ای که در سال ۲۰۱۸ برای ایران تعیین کرده بود پایبند است یا خیر. ترامپ، که به سبک خاص خود در مذاکره به‌عنوان یک «معامله‌گر» مشهور است، اغلب از ورود به جزئیات خودداری می‌کند و تأکید دارد که شفاف‌سازی بیش‌ازحد در مورد برنامه‌هایش می‌تواند توانایی او برای دستیابی به یک «معامله بزرگ» را کاهش دهد. این شیوه، فضای گمانه‌زنی درباره استراتژی واقعی او در قبال ایران را افزایش داده است.
در همین حال، ترکیب تیم سیاست خارجی جدید ترامپ، با حضور افرادی، چون مارکو روبیو در مقام وزیر امور خارجه و مایکل والتز به‌عنوان مشاور امنیت ملی، نشان‌دهنده احتمال اتخاذ رویکردی سخت‌گیرانه‌تر در قبال تهران است. این تیم، که از حامیان سیاست فشار حداکثری به شمار می‌رود، پیش‌تر بر تشدید تحریم‌ها، افزایش فشار‌های اقتصادی و حتی تهدید به اقدام نظامی برای وادار کردن ایران به امتیازدهی تأکید کرده است. چنین سیاستی، در صورت اجرا، احتمالاً به تشدید تنش‌ها در منطقه منجر خواهد شد. با این حال، تحلیلگران معتقدند که تداوم این رویکرد بدون دستیابی به یک استراتژی مشخص برای تعامل با ایران، ممکن است همانند دوره قبلی ریاست‌جمهوری ترامپ، نتیجه‌ای جز افزایش بی‌ثباتی و کاهش فرصت‌های دیپلماتیک به همراه نداشته باشد.


توافق کوچک؛ راه‌حلی برای جلوگیری از بحران منطقه‌ای
دستیابی به اهداف سیاست فشار حداکثری در شرایط کنونی بسیار دشوارتر از گذشته به نظر می‌رسد. ایران توانسته است با استفاده از راهبرد‌های مؤثر برای دور زدن تحریم‌ها و تقویت روابط اقتصادی با کشور‌هایی نظیر چین، وابستگی خود به درآمد‌های نفتی را احیا کند. بر اساس گزارش‌ها، صادرات نفت ایران، که در اوج فشار‌های تحریمی در سال ۲۰۲۰ به حدود ۴۰۰ هزار بشکه در روز کاهش یافته بود، اکنون به بیش از ۱.۵ میلیون بشکه در روز رسیده است. چین، به‌عنوان بزرگ‌ترین مشتری نفت ایران، نقش مهمی در کاهش اثرگذاری تحریم‌های آمریکا ایفا کرده است. پکن نه‌تنها از همکاری با تحریم‌های واشنگتن خودداری کرده، بلکه روابط تجاری و راهبردی خود با تهران را در چارچوب توافق‌های بلندمدت تقویت کرده است. این شرایط، چالشی جدی برای تیم سیاست خارجی ترامپ در اعمال فشار اقتصادی بر ایران خواهد بود.
از این رو، اگرچه تیم ترامپ ممکن است در پی احیای سیاست فشار حداکثری باشد، اما موفقیت این سیاست به عوامل متعددی بستگی دارد: از جمله توانایی واشنگتن در جلب حمایت متحدان بین‌المللی، محدود کردن تأثیرگذاری چین و دیگر بازیگران اقتصادی بزرگ و مدیریت واکنش‌های ایران به فشار‌های جدید. در غیر این صورت، این رویکرد ممکن است نه‌تنها ایران را به پای میز مذاکره نکشاند، بلکه منجر به تشدید تنش‌ها و افزایش بی‌ثباتی در منطقه شود، پیامدی که می‌تواند فراتر از کنترل سیاست‌گذاران آمریکایی باشد.
جان بی. آلترمن تحلیلگر برجسته مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی، معتقد است که احتمال دستیابی به یک توافق محدود و موقت وجود دارد، اما رسیدن به توافقی جامع که تمامی موضوعات مورد اختلاف از جمله برنامه هسته‌ای، توان موشکی و حمایت ایران از گروه‌های منطقه را شامل شود، آسان به نظر نمی‌رسد.
یک توافق کوچک می‌تواند بر افزایش زمان گریز هسته‌ای ایران از چند هفته به چند ماه متمرکز باشد و در ازای آن، برخی محدودیت‌ها بر فروش نفت ایران یا دسترسی به منابع مالی بلوکه‌شده کاهش یابد. چنین توافقی اگر با بازرسی‌های دقیق بین‌المللی همراه شود، می‌تواند احتمال تبدیل ایران به یک کشور در آستانه هسته‌ای شدن را کاهش دهد و فضایی برای کاهش تنش‌ها ایجاد کند. با این حال، پذیرش این شرایط از سوی ایران بدون دریافت تضمین‌های جدی از طرف مقابل دشوار به نظر می‌رسد و در صورت امتناع تهران، تنش‌ها ممکن است به‌طور قابل‌توجهی افزایش یابد.
در این میان، تحلیلگران و کارشناسان غربی بر این نظر هستند که یکی از بزرگ‌ترین تهدیدات پیش رو، احتمال حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران است. وقوع چنین سناریویی می‌تواند پیامد‌های فاجعه‌باری داشته باشد. ایران احتمالاً در پاسخ، زیرساخت‌های حیاتی خلیج فارس، از جمله تأسیسات نفتی کشور‌های عربی را هدف قرار خواهد داد. این اقدام نه‌تنها امنیت انرژی جهان را به خطر می‌اندازد و قیمت جهانی نفت را به‌شدت افزایش می‌دهد، بلکه ممکن است منطقه را به آستانه یک جنگ گسترده سوق دهد.
جلوگیری از چنین بحرانی مستلزم دستیابی به توافقی است که ضمن کاهش تهدیدات امنیتی، امکان راستی‌آزمایی مؤثر را نیز فراهم کند. با این حال، تحقق این توافق نیازمند انعطاف‌پذیری هر دو طرف است. در این شرایط ترامپ باید از اهداف جاه‌طلبانه خود برای «حل کامل» مسائل خاورمیانه صرف‌نظر کرده و به یک توافق محدود و عملی رضایت دهد. سؤال کلیدی این است که آیا ترامپ، با تیم سیاست خارجی سخت‌گیر خود، آمادگی دارد رویکردی عمل‌گرایانه و مبتنی بر دیپلماسی اتخاذ کند؟ پاسخ این پرسش به تصمیمات دولت جدید او در هفته‌ها و ماه‌های آینده بستگی دارد، تصمیماتی که تأثیرات عمیقی بر آینده خاورمیانه و ثبات بین‌المللی خواهد داشت.