اکثر متحدان ایالات متحده مطمئنا از انتخاب آمریکاییها در ۵ نوامبر نگران هستند. بسیاری از ناظران از تمایل رایدهندگان برای انداختن تاس و انتخاب مجدد دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور گیج شدهاند. اما آمریکاییها مدتهاست که تحمل ریسک بزرگ را داشتهاند، ویژگیای که هم برای پویایی اقتصاد کشور و هم برای نشاط جامعه ضروری است. همانطور که رابرت پینسکی شاعر، در سال ۲۰۰۲ نوشت، فرهنگ آمریکایی «آنقدر در جریان است، و گاهی بیرحمانه که مدلهای استاندارد برای آن به کار نمیآیند».
«کوری شاکه» عضو ارشد و مدیر مطالعات سیاست خارجی و دفاعی در موسسه «امریکن اینترپرایز» ۸ نوامبر در نشریه «فارن افرز» نوشت: ترامپ از یک دهه پیش که وارد صحنه سیاسی در سطح ملی شد، حزب جمهوریخواه را شکست و آن را به شمایل خود بازسازی کرد. حزب جمهوریخواه دیگر، حزبِ چهرههایی مانند سناتور میت رامنی و سناتور جان مککین (که زمانی برای او کار میکردم) نیست. به جای آنها چهرههایی مانند جی دی ونس معاون ترامپ و جاش هاولی سناتور جمهوریخواه ایالت میسوری قرار دارند که به سیاست پوپولیستی ترامپ نزدیکترند. رایدهندگان آمریکایی یک پیروزی بزرگ برای این برند جدید رهبری محافظهکار به ارمغان آوردند. اما ریاست جمهوری موفقیتآمیز ترامپ به معنای پذیرش ایدههای او نیست. هر دولت جدید باید لفاظیهای تبلیغاتی خود را با واقعیتهای رفتاری بازار، محدودیتهای مالی و اقدامات دشمنان ایالات متحده تطبیق دهد.
در مورد ترامپ، رویکرد غیرقابل پیشبینی و حتی نامنظم رئیسجمهور سابق در تصمیمگیری میتواند به انتخابهای سیاست خارجی منجر شود که قدرت آمریکا را کاهش داده و خطر درگیری را افزایش دهد. بنابراین یافتن راههایی برای پیگیری اهداف ترامپ و در عین حال اجتناب از آسیبهای احتمالی بسیار مهم است. تعدادی از متفکران با چگونگی انجام این کار دست و پنجه نرم کردهاند، از جمله نادیا شادلو، که در دولت اول ترامپ خدمت کرد و اخیرا نیز از رویکردی که او آن را «استراتژی تطابق بیشازحد» در امور خارجه مینامید، حمایت کرده که به واشنگتن امکان میدهد «مزایای قابلتوجهی را در قدرت نظامی، نفوذ سیاسی و قدرت اقتصادی بر دشمنانش حفظ کند، یا توسعه دهد». من برای احیای «بینالمللیگرایی محافظهکار» بحث کردهام، رویکردی که قدرت ایالات متحده را در خارج و نفوذ ایالات متحده در نهادهای بینالمللی مانند ناتو را گسترش میدهد تا از تهاجم خارجی که ممکن است اقتصاد ایالات متحده را مختل کند، جلوگیری به عمل آورد.
اگرچه این امر در دولت آینده جذاب نخواهد بود، برخی از اصول انترناسیونالیسم محافظهکارانه به روشهای مقرون به صرفه و قابل دستیابی به اهداف ترامپ کمک میکنند. به ویژه، دولت او برای پیشبرد دو هدف اساسی که دولت بایدن (و کمپین ریاست جمهوری کامالا هریس) از آنها غفلت کردند، در موقعیت خوبی قرار دارد: برقراری مجدد بازدارندگی و افزایش هزینههای دفاعی. دور دوم ریاست جمهوری ترامپ خالی از خطر نیست، اما فرصتی برای تقویت این پایههای امنیت آمریکا نیز فراهم میکند.
نمایش قدرت
بازدارندگی ایالات متحده در دوران ریاست جمهوری جو بایدن آسیب دید. عقبنشینی شرمآور دولت ایالات متحده از افغانستان و ترس از حمایت از اوکراین در مواجهه با تهدیدهای روسیه برای تشدید تنش، چالشهایی را برای تعهدات امنیتی ایالات متحده به ارمغان آورد. در دوران تصدی بایدن، دشمنان ایالات متحده به طور فزایندهای در تحرکات خود جسور شدهاند و همکاری با یکدیگر را افزایش دادهاند. این در حالی است که واشنگتن پاسخ مناسبی ارائه نکرده است. در اوکراین، دولت بایدن هنوز کاستیهای سیاستهای غرب، از جمله سیاستهای دولت اوباما و ترامپ را در سالهای منتهی به تهاجم تماممقیاس روسیه به رسمیت نشناخته است. عدمتمایل یا ناتوانی بایدن در درک این موضوع، واکنش او را نیز بسیار محتاطانه کرده است. ایالات متحده باید خطرات بیشتری را برای اطمینان از شکست روسیه انجام دهد. استراتژی بایدن در توزیع آرام ذخایر تسلیحاتی متحدان، محدودیتهای حمایت واشنگتن و شکنندگی تعهد به کییف را به دشمنان ایالات متحده نشان داده است. دولت او به روسیه اجازه داد تا ایالات متحده را از تحویل تسلیحات با سرعت موردنیاز اوکراین، از به خطر انداختن بیشتر قلمرو روسیه، و تهدید تشدید تنش به روسیه باز دارد.
واشنگتن باید زمان کمتری را صرف نگرانی در مورد آنچه روسیه ممکن است انجام دهد کند و زمان بیشتری را به نگران کردن روسیه در مورد آنچه ایالات متحده ممکن است انجام دهد، اختصاص دهد. رئیسجمهور ایالات متحده به جای اینکه در مورد چشمانداز جنگ جهانی سوم در عذاب باشد، باید به شدت و علنا به کرملین هشدار دهد که اگر نیروهای روسیه از خاک اوکراین عقبنشینی نکنند، ایالات متحده همه آنچه را که اوکراین برای بازپسگرفتن اراضی اشغالیاش، نیاز دارد در اختیار او قرار میدهد. همچنین حکومت ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه را به چالش بکشد. پیام واشنگتن باید این باشد که اگر روسیه به یک کشور عضو ناتو حمله کند یا از سلاح هستهای استفاده کند، ایالات متحده نیروهای خود را مستقر کرده و متحدان خود در ناتو را گرد هم خواهد آورد تا هم برای دفاع از اوکراین و هم برای تعقیب همه مقامات روسی که این کار را انجام دادهاند، دستورات لازم را اجرا کند.
شکست ایالات متحده در اوکراین باعث ایجاد مشکلات بازدارندگی در سایر نقاط جهان نیز شده است. چین از نزدیک شاهد موثر بودن استراتژی روسیه در جنگ است، که این چشمانداز را ایجاد میکند که چین ممکن است استراتژی مشابهی را در تعقیب جاهطلبیهای خود برای حکومت بر تایوان و جذب مناطق دریایی همسایگان خود اتخاذ کند. چین، جنگ در اوکراین را فرصتی برای به دست آوردن بینشهای عملیاتی و فناوری، مهندسی معکوس تسلیحات آمریکایی بازیابی شده از میدان جنگ و یافتن راههایی برای دور زدن تحریمهای اقتصادی غرب میداند.
هر چه جنگ در اوکراین طولانیتر شود، هزینه بازدارندگی چین بیشتر میشود. البته، نقطه ضعف اقدام جسورانهتر ایالات متحده برای بازدارندگی روسیه این است که خطر بیشتری برای کشیده شدن به جنگ وجود دارد. پوتین حتی ممکن است از این نتیجه استقبال کند و ترجیح دهد در جنگ با ایالات متحده بازنده باشد تا در اوکراین. در پایان، ایالات متحده باید آنقدر قوی و مصمم باشد که روسیه و دیگر دشمنان نتوانند اقداماتی را که آن را مجبور به انجام تهدیدها میکند، به خطر بیندازند. این بازدارندگی موفق است و بهترین و ارزانترین گزینه سیاستی است. اگر ایالات متحده حاضر به انجام این قمار نیست، اجازه میدهد افراد بد برنده شوند.
کمبود بودجه
تضعیف قدرت بازدارندگی ایالات متحده در دولت بایدن با ناتوانی در تامین منابع مناسب ارتش ایالات متحده برای محیط امنیتی کنونی همراه شده است. کمیسیونهای دوحزبی کنگره هشدار دادهاند که ارتش ایالات متحده و پایگاه صنعتی آن به سرمایهگذاری اساسی نیاز فوری دارند. و کنگره به طور گستردهتر کمبود هزینههای دفاعی ایالات متحده را به رسمیت شناخته است، به طوری که قانونگذاران از هر دو حزب به اضافه کردن ۲۸ میلیارد دلار به اولین بودجه دفاعی رئیسجمهور در سال ۲۰۲۲ و ۴۵ میلیارد دلار به بودجه دوم وی در سال ۲۰۲۳ رای دادند و احتمالا بین ۲۱.۵ تا ۳۷.۴ میلیارد دلار به بودجه دفاعی رئیسجمهور اضافه کنند.
اما این هنوز کافی نیست. ایالات متحده در حال حاضر تقریبا معادل ۳درصد تولید ناخالص داخلی را به دفاع اختصاص میدهد که پایینترین سطح تاریخی است. این رقم بهویژه با توجه به تهدیدهای فزایندهای که امروز کشور با آن مواجه است، نگرانکننده است. چین، روسیه، کرهشمالی و ایران به طور فزایندهای جنگطلب هستند و به طور فزایندهای در هماهنگی عمل میکنند. نیروی دریایی چین به سرعت در حال رشد است و صنعت کشتیسازی آن ۲۵۰ برابر ایالات متحده ظرفیت دارد. در یک درگیری احتمالی در آسیا، نیروی دریایی ایالات متحده در حال حاضر در وضعیت نامناسبی قرار دارد، چرا که باید از اقیانوس عبور کند.
بازسازی نیروی دریایی برنده جنگ، باید اولویت اصلی برنامه دفاعی ایالات متحده باشد. اما نبرد در اقیانوس آرام تنها سناریویی نیست که ایالات متحده باید برای آن آماده باشد (و در حالت ایدهآل، از آن جلوگیری کند)، و آمادگی در عرصههای دیگر مستلزم پرداختن به سایر کمبودهاست. ایالات متحده همچنین باید مهمات و دفاع هوایی خود را مجددا ذخیره کند، نیروهای هستهای خود را مدرن و در کانالهای ارتباطی خود مازاد بر نیاز ایجاد کند. برای امکانپذیر ساختن همه اینها، دولت ترامپ باید طرحی را مطابق با طرحی که راجر ویکر، سناتور جمهوریخواه ایالت میسیسیپی پیشنهاد کرده است، پیش ببرد که هزینههای دفاعی را به بیش از ۵درصد تولید ناخالص داخلی افزایش میدهد. منتقدان این رویکرد استدلال میکنند که ایالات متحده نمیتواند هزینههای دفاعی بیشتری را بپردازد. این آشکارا نادرست است. واشنگتن مکانیزمهای هزینههای اضطراری را در طول بحران مالی و همهگیری ابداع کرد.
امروز کشور با کمبود دفاعی با پیامدهای مشابه مواجه است. استدلالها علیه افزایش هزینههای دفاعی، اغلب به افزایش بدهی ملی اشاره میکنند - اما اگرچه بدهی بدون شک یک مشکل است، هزینههای دفاعی علت اصلی آن نیست: این برنامههای استحقاقی مانند تامین اجتماعی، مدیکر و مدیکید (دو برنامه مربوط به تامین اجتماعی و خدمات بهداشتی و درمانی در آمریکا) هستند که علت اصلی محسوب میشوند. در غیاب تغییراتی در هزینههای استحقاقی، که ترامپ قول داده است انجام ندهد، بهترین راه برای ارتقای سیستمهای دفاعی ایالات متحده، گسترش تولید ناخالص داخلی با سیاستهای رشد اقتصادی در زمینه مالیات و مقررات است.
گامی به سوی امنیت
ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود به ایدههایی که در کمپین انتخاباتیاش راهاندازی میکرد، پایبند بود و به آنچه رایدهندگان تایید میکردند، ایمان داشت. بهرغم جذابیت ظاهری او به نظریه مرد دیوانه، رئیسجمهور سابق در واقع دیدگاههای سیاسی نسبتا قابل پیشبینی دارد. او فکر میکند که اقتصاد جهانی و مهاجرت برای کارگران آمریکایی بد است و متحدان از ایالات متحده سوءاستفاده میکنند. او رهبران اقتدارگرا را تحسین میکند و تعرفهها نیز مورد علاقه او هستند. با توجه به این دیدگاهها، بعید است برخی از عناصر سیاست خارجی سنتی جمهوریخواهان در دوره ترامپ ظاهر شوند. تجارت آزاد در آینده قابل پیشبینی قابل بحث نیست، بهرغم اینکه طبق نظرسنجی شورای شیکاگو در سال ۲۰۲۳، سهچهارم آمریکاییها تجارت بینالمللی را برای اقتصاد خوب میدانند.
دولت ترامپ مطمئنا از معاملات تجاری چندجانبه خودداری میکند و توافقات دوجانبهای را انجام میدهد که بر محدود کردن دسترسی به بازار ایالات متحده و تراز کردن تراز تجاری متمرکز است. همچنین بعید است که ترامپ برای اتحادها ارزش قائل شود. حمایت آمریکا با انتظارات بالاتر از متحدان همراه خواهد بود، هم از نظر هزینههای دفاعی خود و هم همسویی با سیاستهای ایالات متحده. با این حال، در نهایت، اگر ایالات متحده بخواهد قدرت نظامی و سیاسی کافی برای مقابله با همگرایی دشمنانش را گرد هم آورد، ممکن است ترامپ نیاز به اتحادهای سالم را درک کند. در مقابل، دولت ترامپ هم در زمینه بازدارندگی و هم در هزینههای دفاعی میتواند از همان ابتدا آماده رسیدگی به آسیبپذیریهای آشکار باشد.
ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی قول داد: «به پوتین میگویم، اگر توافقی انجام ندهی، ما به [زلنسکی] چیزهای زیادی خواهیم داد. اگر مجبور باشیم به اوکراین بیشتر از آنچه که قبلا داده بودند [به او] خواهیم داد.» تبدیل این وعده به سیاست عملی برای برقراری مجدد بازدارندگی آمریکا مفید خواهد بود. تمایل ترامپ در اولین دوره ریاست جمهوری خود برای انجام اقدامات تهاجمی، نشان میدهد که او میتواند بار دیگر به طور هدفمند از نیروی نظامی ایالات متحده استفاده کند. همراهی این عزم با سرمایهگذاری در بخش دفاعی آمریکا میتواند به طور چشمگیری امنیت ملی ایالات متحده را بهبود بخشد - به عبارت دیگر، بازیابی صلح از طریق قدرت.
این تغییرات، هر چند هم که مهم باشند، همه مشکلاتی را که دولت ترامپ با آن مواجه است یا ایجاد خواهد کرد، حل و فصل نخواهد کرد. ترامپ ممکن است با اقتدارگرایان بر سر متحدان معامله کند. متحدانی که احساس میکنند در معرض خطر قرار گرفتهاند، ممکن است انتخابهایی داشته باشند که به امنیت خود و ایالات متحده آسیب برساند. استقرار نیروهای آمریکایی برای اجرای قوانین داخلی، گشت مرزی، یا اخراج ممکن است پیوند بین مردم آمریکا و ارتش را از بین ببرد و همچنین باعث ایجاد اختلاف در خود ارتش شود. اما دولت دوم ترامپ همچنین میتواند از حرکت درخشان و گاه بیپروای کشور به روشهای سازنده استفاده کند و گامهای معناداری برای ایمنتر کردن ایالات متحده در دنیای پرخطر بردارد.